ابلاغ
سایت کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی

WWW.KANOONEBLAGH.ORG

.
آزادي، در دامن اسارت مي زايد، در زنجير رشد مي كند، از ستم تغذيه مي كند، با غصب بيدار مي شود. . . هان، اين سرنوشت آزادي است!
در حاشیه سفر و سخنان "قم"

«ولی فقیه در جامهء وحشت و هراس»

جنبش نوین ملی ایران راه خود را تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه و جایگزینی آن با "جمهوری ایران" ادامه خواهد داد.
در این مسیر اندیشه شریعتی بعنوان "تنها" آلترناتیو اسلام ارتجاعی نقش آگاهی بخش خود راهمچنان ایفاء خواهد نمود…
ادامه مطلب »

قامتی به بلندای «نه»!

به مناسبت 29 خرداد سالگرد شهادت معلم شهید شریعتی

کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی، افتخار دارد که توانسته است بعنوان تنها تشکل اصولی پیرو اندیشه رنسانس، حرکتی جدی را بیآغازد و آنرا با خون شهدای خویش، با مقاومت یارانی که رنج و شکنج زندان را بر جان خریدند و نیز به همت سایر همراهان پاک وصادق، تا به امروز ادامه دهد

« باور نمی کنم، هرگز باور نمی کنم سالهای سال همچنان زنده ماندنم به طول انجامد. زیستن مشکل شده است و لحظات چنان به سختی و سنگینی بر من گام می نهند و دیر می گذرند که احساس می کنم خفه میشوم. هیچ نمی دانم چرا اما می دانم کس دیگری به درون من پا گذاشته است و اوست که مرا چنان بی طاقت کرده است که احساس می کنم که دیگر نمی توانم در خود بگنجم، در خود بیارامم، از "بودن" خویش بزرگتر شده ام و این جامه بر من تنگی می کند. این کفش تنگ و بیتابی فرار! عشق آن سفر بزرگ!...» (کویر – نامه ای به دوستم).

... و بالاخره، معلم کبیر انقلاب، سی و سه سال پیش در 29 خرداد 1356، سفر بزرگ خویش را آغاز نمود. او که حرکت آفرین بود به حرکتی ابدی پیوست، تکامل دهنده بود و به کمال پیوست، نمونه ای بود از انسانهای "خلیفه خدا در زمین"، تنها بدنیا آمد، تنها زیست و تنها برانگیخت.از آن هنگام که شریعتی ما را ترک گفته است تا کنون، در رابطه با حرکت او، پیام او، رسالت او، هجرت او و شهادت او سخن بسیار گفته شده است. هر دسته و گروهی و هر فردی متناسب با گرایشات و برداشتهای خود، شریعتی را آنچنانکه می خواسته به تحلیل نشسته است. خلاء وجود تشکلی منسجم که پس از شهادت معلم بتواند راه او را آنچنانکه باید ادامه دهد، از عمده دلایل مجموعه سوء استفاده ها از این خط و اندیشه بوده است.اما گذشت زمان، وفاداری رهروان و توده های صادق، جنایات رژیمهای سلطنتی و فقاهتی و نیز مشقت و پیچیدگی مبارزه با چنین رژیمی، بسیاری ابهامات را کنار زد و دوستان این خط و پویندگان راستین آن را از فرصت طلبان و دشمنان آن باز شناساند. پرده عوامفریبی بر چهره بسیاری از مرتجعین، روشنفکر نمایان راحت طلب در حمایتشان از شریعتی دریده گشت.همچنین ماهیت آفراد و گروههائی که بزعم خود داعیه طرفداری از خط شریعتی را داشتند، بر ملا گردید.اکنون علیرغم کج رویهای این دسته و با وجود پیچیدگیهای که در پیشبر خط شریعتی در شرایط فعلی وجود دارد، این راه مجددا نضج گرفته است و توانسته است با مواضع و ویژگیهای خطی مشخص، پر قدرت در صحنه حاضر باشد.در این میان، کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی، افتخار دارد که توانسته است بعنوان تنها تشکل اصولی پیرو اندیشه رنسانس، حرکتی جدی را بیآغازد و آنرا تا به امروز، با خون شهدای خویش، با مقاومت یارانی که رنج و شکنج زندان را بر جان خریدند و نیز به همت سایر همراهان پاک و صادق، ادامه دهد. راه ما بسی صعب و دشوار بوده است و برای عبور از پیچهای سخت و تند براستی "تنها" بوده ایم، گوئیا "تنهائی" خود از ویژگیهای این خط میباشد. با اینحال ما با گامهای کوتاه اما استوار این مسیر پر فراز و نشیب را تا به امروز پیموده ایم و راه را تا دستیابی به جامعه قسط توحیدی ادامه خواهیم داد.آنچه ما را در دستیابی به این هدف نه تنها امیدوار که مطمئن می سازد ویژگیهای مردمی خط شریعتی، هویت انقلابی و پشتوانه عظیم توده ای آن می باشد مضاف بر اینکه این پشتوانه علیرغم توطئه های مرتجعین حاکم و نیز شبهاتی که به خصوص در میان صفوف اپوزیسیون در رابطه با "شریعتی و خط او" پراکنده شده است، تقلیل نیافته است. مبانی ایدئولوژیک خط شریعتی، بگونه ای مدون طرح و در سطح توده ای ارائه گردیده است. از این رو، تلاش برای تخطئه آن و یا طرح خطوط انحرافی و کوشش در تقلیل ارزش آن در چارچوب "تجارتخانه های" خانوادگی، نخواهند توانست عروج این اندیشه و نیز گسترش استراتژیک "خط شریعتی" را جلو دار گردند. پویندگان راه معلم و فرزندان راستین شریعتی، با تلاش و فدای سی ساله، توانسته اند مرز مشخص و پر رنگ خط شریعتی را با وارثین نسبی ترسیم نمایند.اندیشه شریعتی در پروسه ای شگرف و شرایط زمانی خاص توانست به مثابه "چپ ترین اندیشه رهائی بخش" افقهای نوینی در جامعه گشوده و با "زبان مردمی" به میان توده ها راه یافته و تثبیت گردد.براستی اگر چنین تصور شود که شریعتی تنها "روشنفکر درس خوانده ای بود که با مدرک دکترای خود به ایران باز گشت تا کرسی استادی برای خود دست و پا کند"؛ که او روشنفکری بود که "مخالفتهائی هم با رژیم سلطنتی داشت!"؛ که او روشنفکری بود که "آنچنان می گفت و می نوشت که نه سیخ بسوزد نه کباب!" که او " مبارزی ملی بود با گرایش به ایجاد فضای سیاسی!"؛ که او با "شعار مبارزه آگاهی بخش، مبارزه آزادیخواهان مسلح را ضربه پذیر می نمود!"، دیگر چه حاجتی می بود ک شاه و شیخ دست در دست هم، کمر به نابودی اش ببندند؟! دیگر چه حاجتی می بود که وقیحانه ترین و بیشرمانه ترین تهمتها را نثارش سازند؟! و چه حاجتی می بود که در حالی که در اوین به بند کشیده شده بود، ساواک شاهنشاهی به کمک و یاری روحانیون دست به فرمانش، همچون آخوند خسرو شاهی- که بعدا از معاونین وزارت ارشاد ! ولی فقیه گردید - به جعل و سانسور نوشته های شریعتی در رابطه با مارکسیست بپردازند و برای بدنام کردن وی در روزین نامه کیهان به چاپ رسانند تا سپس زمینه حملات جدیدی به او از سوی جنا حهای دیگر روحانیت به نمایندگی مطهری، که خود از رهروان خمینی بود، مهیا گردد؟!پاسخ اینکه: او معلم انقلاب بود. حامی خلق. مدافع آزادی و استقلال. خداپرست سوسیالیست. منادی جامعه قسط توحیدی.ما پویندگان راه او در سی و سومین سالروز شهادتش مصادف با اولین سالگرد آغاز جنبش نوین مردمی، یکبار دیگر با سنت او، رسالت او و آرمان او پیوند یگانگی بسته و همراه با تمام یاران و همرهان فریاد بر می آوریم: پیش بسوی مبارزه آگاهی بخش در جهت اعتلاء جنبش نوین مردمی با هدف سرنگونی رژیم ولایت فقیه.

والسلام
29 خرداد 1389