ابلاغ
سایت کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی

WWW.KANOONEBLAGH.ORG

.
آزادي، در دامن اسارت مي زايد، در زنجير رشد مي كند، از ستم تغذيه مي كند، با غصب بيدار مي شود. . . هان، اين سرنوشت آزادي است!
در حاشیه سفر و سخنان "قم"

«ولی فقیه در جامهء وحشت و هراس»

جنبش نوین ملی ایران راه خود را تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه و جایگزینی آن با "جمهوری ایران" ادامه خواهد داد.
در این مسیر اندیشه شریعتی بعنوان "تنها" آلترناتیو اسلام ارتجاعی نقش آگاهی بخش خود راهمچنان ایفاء خواهد نمود…
ادامه مطلب »

طالقانی ، عصیانگر تنها اما رها

به مناسبت 19 شهریور، سالگرد درگذشت پدر طالقانی


بی شک، پدر طالقانی یکی از معدود سمبلهای مبارزات ضد استبدادی و ضد ارتجاعی میهنمان می باشد. او از حاکمیت رضاخانی تا به قدرت رسیدن نظام ولایتی توسط خمینی، لحظه ای از مبارزات خویش دست بر نکشید. بدلیل همین مبارزات بود که پدر بخش قابل توجهی از عمر خود را در زندان و تبعید گذرانید.

پس از پیروزی انقلاب و تصرف قدرت توسط خمینی، پدر طالقانی که با هوشیاری آینده میهن و ملت را پیش بینی می کرد، با در نظر گرفتن شرایط روز، منافع انقلاب و مردم، با جدیت و شجاعتی که ویژه او بود در مقابل مرتجعین و شرارتهای آنان ایستادگی نمود و از همین رو نیز غاصبین انقلاب مردمی و در راس آنها خمینی، پدر طالقانی را یکی از موانع اصلی پیشبرد سیاستهای ارتجاعی، ضد میهنی و ضد مردمیشان، می دانستند.

پدر طالقانی روز جمعه 16 شهریور 1358 سخنرانی "وداع" خویش را در "بهشت زهرا" ایراد نمود. پدر در بخشی از سخنان خود چنین گفت:

« ای بچه هایی که در این خاک خفته اید، ای جوانانی که با گلوله های دشمن، تن های شما و قلبهای شما دریده شد. ای زنهای بزرگواری که به میدان ریختید و بچه ها را به بغل گرفتید و به مقابل گلوله ها شتافتید، ما آمده ایم بعد از یکسال با شما تجدید میثاق کنیم. خون شما میثاق ماست. فریاد الله اکبر شما میثاق ماست. آن هدفی که شما دنبال کردید در مقابل طاغوت و برای آزادی انسانهای ایران و مسلمانان و همه انسانهای دنیا، ما با شما تجدید پیوند و تجدید عهد می کنیم که ما همان راه را تعقیب خواهیم کرد.... تجدید پیمان در مقابل هرگونه استعمار و استثمار، تجدید پیمان برای زنده کردن قرآن، زنده کردن احکام اسلام، زنده کردن قوانینی که بشر را باید زنده کند، برای این جمع شدیم و با شما پیمان می بندیم.»

پدر طالقانی در آخرین ساعات شامگاه 19 شهریور 1358 ساعاتی پس از ملاقات با سفیر شوروی در ایران، به گونه ای مشکوک در گذشت. پیرامون علل رحلت ناگهانی پدر روایات گوناگونی نقل شده است، از جمله مرحوم خلیل الله رضایی ( پدر رضائیها) در یادداشتی چنین نقل کرده است:

« ... روز نوزده شهریور من تازه از سفر آمریکا برگشته بودم. در بازگشت به دلیل علاقه زیاد و رفاقتی که از سالهای قبل ایجاد شده و در جریان مبارزات علیه شاه و شهادت فرزندان مجاهدم بسیار محکم شده بود، از همان فرودگاه به منزل آقای طالقانی زنگ زدم که سلامی گفته و احوالی بپرسم که جواب دادند خانه نیستند و مهمانند. از فرودگاه به خانه رفتم ولی به دلیل اختلاف ساعت آمریکا و ایران و عادت نکردن به وقت خواب در ایران خوابم نمیبرد. در همین هنگام آقای «اصغر محکمی» زنگ زد و با ناراحتی گفت آقای طالقانی در مهمانی منزل چهپور (پدر یکی از عروسهای آقای طالقانی) فوت کرده است.

جریان به این صورت بود که آقای طالقانی طلب آب میکنند و چهپور میرود و لیوانی آب میآورد و به دست آقا میدهد. آقا آب را میخورد و بعد از دو سه دقیقه میگوید «سوختم» و از حال میرود. افراد حاضر میروند تلفن بزنند به بیمارستان «طرفه» که میبینند هر دو تلفن خانه چهپور قطع است.

من به اصغر محکمی گفتم تو از کجا متوجه شدی ؟ او جواب داد منزل پدر من کنار منزل چهپور است و میآیند و از خانه پدر من تلفن میکنند، ولی کار از کار گذشته است. در اینجا بجا است اشاره کنم آقای اصغر محکمی مجاهد رشید و شریفی بود که در سال شصت توسط پاسداران خمینی به شهادت رسید.

در هر حال من پس از باخبر شدن از ماجرا با حالی پریشان به مهندس بازرگان، آقای صدر حاج سیدجوادی، دکتر سامی و دکتر مبشیری تلفن کردم و قضیه را گفتم و بعد به وزارت کشور رفتم تا ته و توی قضیه را بیشتر در بیاورم. قطع بودن بی دلیل هر دو تلفن خانه چهپور بیشتر قضیه را مرموز میکرد و احتمال اینکه جنایتی اتفاق افتاده باشد را بیشتر میکرد. به خصوص که همزمان تلفن منزل دیگر آقای طالقانی که طبقه چهارم آپارتمانی در خیابان تخت جمشید بود نیز قطع شده بود و عده ای که هیچ گاه معلوم نشد از کجا آمده بودند، تمام اثاث خانه را زیر و رو کرده و به طور دقیق گشته بودند که به تصور من برای آن بود که اگر نوشته ای از آقای طالقانی علیه آنها وجود دارد از بین ببرند.

در وزارت کشور وقتی با آقای صدرحاج سیدجوادی صحبت کردم، ایشان گفتند خودت به شهربانی کل برو و قضیه را دنبال کن که ماجرا چه بوده است. من به عنوان بازرس مخصوص وزارت کشور به شهربانی رفتم و مشغول پیگیری قضایا شدم. یک تیم ورزیده برای دنبال کردن قضیه بلافاصله تشکیل شد. سه روز بعد از شهربانی تلفن زدند که به آنجا بروم. وقتی رفتم معلوم شد بهشتی تلفن زده و گفته است که خمینی دستور داده هر نوع تعقیب ماجرا ممنوع است و لاجرم قضیه معلق ماند.

دکتر سامی خیلی تلاش کرد که اجازه کالبد شکافی بگیرد، ولی باز از سوی خمینی به او خبر دادند کالبد شکافی ممنوع است و لاجرم دکتر سامی نتوانست کاری بکند. فی الواقع در آن وقت هم در برابر قدرت وحشتناک خمینی نمیشد کاری کرد.

در هر حال این بزرگمرد اینچنین در میان اشک و آه مردم به خاک سپرده شد و این معضل باقی ماند، اما شم مردم کمتر اشتباه میکند. از فردای به خاکسپاری مرحوم طالقانی این شعار که «بهشتی، بهشتی، طالقانی را تو کشتی» بر سر زبان مردم افتاد و این شعار بیهوده نبود.

من به عنوان کسی که مدت کوتاهی در اوایل انقلاب مسئولیتهای حساسی به عهده داشتم بارها شاهد این بودم که خمینی و امثال بهشتی و رفسنجانی چقدر طالقانی را مانع خود میدانستند و همان اوایل انقلاب وقتی شادروان طالقانی اعتراض خود را در مجلس خبرگان با روی زمین نشستن نشان میداد، شبی بهشتی در صحبت با خمینی گفته بود «تا طالقانی زنده است مانع کار ما است» و این قضیه را یکی از نزدیکان بیت خمینی که از نام بردن آن عجالتا معذورم برای من تعریف کرد.

قضیه قتل آنقدر بر زبانها شایع بود و آخوندها از آن خبر داشتند که وقتی با هم درگیر میشدند آن را به عنوان چماق بر سر هم میکوبیدند. از جمله در مجلسی، شیخ جعفر شجونی با چهپور بر سر این قضیه درگیر میشود و او را متهم به قتل آقای طالقانی به دستور بهشتی میکند.»

علت درگذشت پدر طالقانی هر چه باشد، واقعیت این است که نام او بعنوان "پدر" ملت ایران در تاریخ این مرز و بوم ثبت گردیده است. امروز، سی ویکسال پس از آن واقعه، شاهدیم بمیزانی که نفرت و خشم عمومی نسبت به ولی فقیه و نظام فاسدش اوج گرفته است، بهمان میزان عشق و محبت و سپاس مردم به "پدر" فزون گردیده است.

مردان بزرگ سازندگان تاریخ ملتشان می باشند؛ اگر شریعتی "مشعل آگاهی" ملت ایران بشمار می رود، و اگر مصدق سمبل "مبارزات استقلال طلبانه" میهنمان قلمداد میشود، بی شک پدر طالقانی سمبل "وحدت ملی" این میهن می باشد. پدر طالقانی با تکیه بر این وحدت می توانست از تمرکز قدرت در چنگال مرتجعین انحصار طلب جلوگیری نماید و مبارزه آزادیخواهانه ملت را به سرانجام رساند. وشاید به همین "جرم"! و قبل از "ارتکاب" آن با مرگی مرموز چشم از جهان فرو بست.



19 شهریور
منبع: http://www.kanooneblagh.org/
بازگشت