ابلاغ
سایت کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی

WWW.KANOONEBLAGH.ORG

.
آزادي، در دامن اسارت مي زايد، در زنجير رشد مي كند، از ستم تغذيه مي كند، با غصب بيدار مي شود. . . هان، اين سرنوشت آزادي است!
در حاشیه سفر و سخنان "قم"

«ولی فقیه در جامهء وحشت و هراس»

جنبش نوین ملی ایران راه خود را تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه و جایگزینی آن با "جمهوری ایران" ادامه خواهد داد.
در این مسیر اندیشه شریعتی بعنوان "تنها" آلترناتیو اسلام ارتجاعی نقش آگاهی بخش خود راهمچنان ایفاء خواهد نمود…
ادامه مطلب »

کودتای 28 مرداد و مثلث خاندان پهلوی، روحانیت و حزب توده

فرهاد اسلامی

"ای سردار پیر ما ، سر از زانوی اندیشه ات بردار و خروش فرزندانت را بشنو که با سینه هایی مالامال از امید به فردای پیروزی، نام تو را می برند. ای دهقان سالخورده تاریخ ما....کاش میتوانستی دیوارهای قلعه ای را که در آن به زنجیرت کشیده اند، بشکافی و بیرون آیی تا بچشم خویش ببینی از بذری که در مزرعه اندیشه ها افشانده ای، نسلی روئیده است که جز به جهاد نمی اندیشد و جز به راه تو گام نمی گذارد ... ما به تو اعلام می کنیم بنایی را که پی ریختی می سازیم،جهادی را که آغاز کردی به پایان می بریم و دیواره های استبدادی را که شکافتی فرو میریزیم." ( بخشی از نامه شریعتی خطاب به مصدق – از جانب کنفدراسیون محصلین و دانشجویان ایرانی در اروپا به تاریخ 5 ژانویه 1962).

با ملاحظهء مشروعيت دولت مصدق، پایگاه عظیم توده ای و سیاست هوشمندانه و مدیریت همه جانبه مصدق و یارانش در اداره امور کشور، آمريکا وانگليس، که وجود حکومت ملی مصدق را به ضرر منافع خود در ايران و خاور ميانه ميديدند، امر سرنگون ساختن اين حکومت را در برنامه و دستور کار خود قرار دادند.
دانالد ان. ویلبر از فعالین کودتای 28 مرداد در کتاب " تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953 " در این باب می نویسد: « انگیزه اصلی ایالات متحده در اجرای کودتا، اهمیت ژئواستراتژیک ایران بود. منابع نفتی ایران آشکارا اهمیتی ثانویه داشت (ص 21). "سیا" دریافته بود که مصدق از " حمایت مردمی قدرتمندی" برخوردار است (صص ب27)».
کودتای ضد مردمی 28 مرداد، عمدتا برای تامین منافع استراتژیک آمریکا انجام گرفت و توسط سازمان سیا سازماندهی گردید: « اصلا تمامی نقشه و تفصیل نظامی کودتا توسط "سیا" برنامه ریزی شد» (همان منبع - ضمیمه د). این بدان معناست که اعضای خاندان پهلوی، افراد دربار و ارتشیانی که در این طرح شرکت نمودند، مهره های وطن فروشی بودند که خود را در «اختیار» آمریکا و سازمان سیا قرار دادند، تا منافع امپریالیسم جهانی تامین گردد.
تاکید بر این نکته ضروری است که در انجام این طرح "میهن سوز"، آمریکا و متحدش انگلیس، بعنوان گردانندگان اصلی صحنه، در کنار تحکیم جایگاه رژیم پهلوی در منطقه که اینک قرار بود بعنوان "ژاندارم خلیج" سیاستهای آمریکا را پیش برده و از منافع استراتژیک او حراست نماید، به متحدانی که مستقیم و غیر مستقیم در راستای موفقیت کودتا آنها را یاری رسانند نیز، نیاز داشت. آنچنانکه بعدا خواهد آمد، جدا از خاندان پهلوی، دربار فاسد او و امرای خود فروخته ارتش چون زاهدی، جمعی از سرشناس ترین روحانیون به رهبری کاشانی در پیروزی کودتای ضد میهنی مستقیما به یاری آمریکائیان شتافتند. حزب وطن فروش "توده" نیز با عملکردهای خائنانه خود بمثابه "نیروی جاده صاف کن" نقش غیر مستقیم ولی قابل ملاحظه ای در موفقیت کودتا ایفاء نمود.
در عین حال، پیروزی کودتاگران، شکست نهضت ملی، خاموشی فریاد استقلال طلبی و آزادیخواهی مردم ایران را بدنبال نداشت. تاریخ بار دیگر گواهی داد که هیچ نیروئی نمی تواند در برابر ارادهء مردمی بپا خاسته، مقاومت نماید.
ویلیام داگلاس، قاضی دیوان عالی ایالات متحده آمریکا، در تشریح دلیل انجام کودتای 28 مرداد می گوید: « اصلاحات اساسی مصدق، این مرد دموکرات که به دوستی و آشنائی اش افتخار می کنم، ما [آمریکا] را به هراس انداخت و به منظور سرنگونی اش با بریتانیا متحد کرد. در این کار موفق شدیم. از آن پس دیگر از نام ما در خاورمیانه با احترام یاد نشد.»
در یک جمعبندی نهائی، این کودتای آمریکایی با یاری مثلث «رژیم پهلوی – روحانیت - حزب توده» به پیروزی رسید. بی شک بازنگری عملکردهای رئوس این مثلث، بالاخص در شرایط فعلی، عبرت انگیز و آموزنده است.

خاندان پهلوی به عنوان محور اصلی:
خاندان و دربار پهلوي، بمثابه پايگاه اصلی استعمار در ايران، از همان آغاز نهضت ملي ايران، باامر اعاده حقوق توده های محروم و زحمتکش ايران از امپراطوری انگليس و طرد نفوذ سياسی و اقتصادی اين قدرت از ايران، شديدا به مخالفت پرداخته و بمرکز توطئه عليه جنبش استقلال طلبانه مردم ایران، مبدل گرديد. در شرايطی که خواست حق طلبانه ملی شدن صنايع نفت، به خواست عمومی تبديل يافته و اين جنبش عظيم هر روز اوج و اعتلای بيشتری می يافت، در بار پهلوي، پنهان و آشکاربه اخلالگری و سنگ اندازی در امر ملی کردن صنعت نفت پرداخته و با دست زدن به هر دسيسه ای می کوشيد امپراطوری انگليس را از بن بستی که در آن قرار گرفته بود نجات بخشد.
پس از قیام 30 تیر 1331 و سقوط دولت قوام و قدرت گیری مجدد مصدق، دسیسه ها و دشمنی ها علیه دولت ملی و شخص مصدق و یارانش وارد مرحله جدیدی گریدند. دربار پهلوی در مرکز تمامی این توطئه ها قرار داشت.
این دسایس در نقطه عطف خود به کودتای 9 اسفند 31 علیه مصدق انجامید که شخص محمد رضا پهلوی در محور آن قرار داشت. گرچه این کودتا به فرجام نرسید اما "توانمندی در انجام آن" بیانگر وجود جبهه متحدی بود که با مرکزیت دربار و حمایت روحانیت علیه مصدق، دولت مردمی و نهضت ملی ایران، شکل گرفته بود، جبهه ای که بعدا زمینه ساز کودتای 28 مرداد گردید.
در آماده سازی مقدمات این کودتا با محور: [ شاه، زاهدی – روحانیت به نمایندگی کاشانی – حزب توده]، اشرف پهلوی که پس از قیام سی تیر از ایران تبعید شده بود، روز سوم مرداد 1332 بطور ناشناس وارد تهران گردید و به ملاقات شاه شتافت تا وی را از نقشه کودتا، مطلع سازد.روزنامه های حامي مصدق به مسافرت اشرف شديدا اعتراض کرده و اخراج او را از ايران طلب کردند. دکتر مصدق پيامی به شاه فرستاده و در مورد اخراج فوری اشرف، اصرار ورزيد. اشرف بالاجبار روز 8 تير ماه، ايران را ترک گفت.
ژنرال شوارتسکف آمريکائی از مهره های اصلی سيا در تدارک کودتای ضد ملی 28 مرداد ، روز چهارم مرداد، وارد ايران شده و با شاه و ديگر مهرها ی مورد نظر، تماس برقرار نمود:
«اولین تماس با شاه، روز 25 ژوئیه [5 مرداد] انجام شد و نهایتا در زمانی قریب به سه هفته، 12 یا 13 اوت [23 یا 24 مرداد] توافق وی برای امضای فرمان عزل مصدق و انتخاب زاهدی کسب شد.» (کتاب " تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953" - صص 23، 37).
پس از انجام کودتا و تسلیم دکتر مصدق، کرمیت روزولت با شاه ملاقات کرد و شاه ضمن تشکر از او گفت:
«من تاج و تختم را از برکت خداوند، ملتم و ارتشم و شما دارم... و هر گاه فاطمی را به خاطر سرنگونی مجسمه های من و پدرم پیدا کنم، بی درنگ اعدامش خواهم کرد».
از آن پس رژیم پهلوی - دست نشانده آمریکا - بعنوان "ژاندارم منطقه" در جهت حفظ منافع امپریالسم جهانی ایفاء نقش نمود. 25 سال بعد، هنگامی که ملت ایران سراپا و با یک فریاد، خواهان پایان رژیم سلطنتی در ایران گردیدند، آمریکا و متحدینش، در پایان کنفرانس "گوادلوپ» به ماموریت محمد رضا پهلوی و دربار و امرای ارتش او خاتمه دادند، تا منافع خود را اینبار به گونه ای دیگر تامین نمایند!

نقش و مسئوليت روحانيت:
همكاري روحانیون با آمریکا و رژیم پهلوی در جهت موفقیت کودتای 28 مرداد و نیز تلاش آنان برای حذف مصدق به "هر قیمت"، بزرگترین سند خیانت این قشر به میهن و مردم ایران بشمار میرود. خیانتی که خمینی و یاران و رهروانش پس از کسب قدرت از سال 57 تا به امروز ادامه داده اند.
اسناد خیانت روحانیت به دولت ملی مصدق و نهضت ملی ایران فراوانند. دانالد ان. ویلبر از فعالین کودتای 28 مرداد در کتاب " تاریخچه سری اداری سیا: سرنگون کردن مصدق نخست وزیر ایران، نوامبر 1952 – اوت 1953 " در این باب می نویسد: « روحانیون اصلی که قرار بود مورد استفاده قرار گیرند، ظاهرا عبارت بودند از آیت الله بهبهانی، بروجردی، کاشانی، احتمالا فلسفی، همراه با نواب صفوی و "گروه تروریست" فدائیان اسلام مربوط به او.» (ص ب 21).

جریان کودتای نهم اسفند و نقش روحانیون:
روز 9 اسفند 1331، شاه تمایل خود را بمسافرت به خارج جهت ,معالجه و استراحت اعلام داشت! دکتر مصدق نيز با اين مسافرت موافقت کرد. آنگاه شاه، طی پيامی اين تصميم خود را باطلاع مردم رساند. دکتر مصدق روز 9 اسفند به منظور خداحافظی به کاخ شاه رفت. بهبهانی و کاشاني، در بسيج تظاهرات شاهپرستان، فعاليت بسياري از خود نشان داده و از اينکه شاه تصميم به مسافرت به خارج گرفته بود، شديدا نگران بودند. بهبهانی روز نهم اسفند، معرکه گردانی تظاهرات چاقوکشان و اراذل را بعهده داشت و کاشاني، طی نامه ای از مردم خواست که اجازه ندهند شاه ، کشور را ترک کند! افسران ارشد ارتش و اراذل و چاقو کشانی که در بيرون از کاخ سلطنتی اجتماع کرده و شعارهائی بنفع شاه ميدادند، در صدد آن بودند که و قتی دکتر مصدق از کاخ سلطنتی خارج ميشود، او را بقتل برسانند. اين توطئه خنثی شد و کودتا به نتیجه نرسید.
شكست اين کودتا و نقش بر آب شدن این توطئه هرچه بيشتر بر رسوائی شاه و دربار افزوده و خائنينی نظیر کاشانی، مکی و بقائی را در انظار عمومي، بی آبرو و منزوی ساخت.
در ارديبهشت ماه 32، بدنبال قتل افشارطوس، سرلشگر زاهدی به صواب ديد و پشتيبانی کاشانی، در مجلس متحصن شد. کاشاني، مقدم وی را در مجلس شورا گرامی داشته و از مزاحمتهائی که تا کنون برای وی فراهم شده، معذرت خواست!
سخن در شرح خیانت روحانیت و همکاری این جماعت با آمریکا برای فراهم نمودن زمینه های مناسب در پیروزی کودتای 28 مرداد، بسیار است اما شاید مناسب تر باشد که شرح این خیانت و وطن فروشی را از سند رسمی "سیا" بخوانیم. در "پیش نویس لندن مربوط به طرح عملیاتی"، چنین آمده است:
« باور ما اینست که تقریبا تمامی رهبران عمده مذهبی که هوادارانی قابل ملاحظه دارند، شدیدا مخالف مصدق هستند. هم ایستگاه محلی آمریکا (سیا) و هم گروه انگلیسی (SIS) دارای تماسهای مستحکم با چنین رهبرانی هستند. در این زمینه توانائیهای زیادی در حمایت از زاهدی وجود دارد.
این رهبران شامل عناصر گوناگون و گاه متخاصمی هستند از قبیل رهبران غیر سیاسی مانند [...] و [...] و همچنین [...] و [...] و دار و دسته تروریستش، [...][...]. طی دوره آمادگی قبل از کودتا به منظور تبلیغات شدید ضد مصدقی، این رهبران و عوامل هوادارشان:
الف: مخالفت خود را با مصدق تبلیغ خواهند کرد.
ب: حمایت علنی خود را از مظهر تاج و تخت اعلام و حمایت معنوی خود را از طریق تماس مستقیم با شاه در حرم نشان خواهند داد.
ج: بسته به نیاز، اقدام به برپایی تظاهرات مذهبی و ضد مصدقی کوچک در نقاط مختلف و پراکنده شهر تهران خواهند نمود.
د: گروه تروریستی مزبور (منظور فدائیان اسلام است) تهدید خواهد کرد که آماده عمل مستقیم بر علیه نمایندگان مصدقی مجلس و اطرافیان و اعضای دولت مصدق می باشد.
ه: شرکت کامل خود و هواداران خود را در حالت اول (در اوج تظاهرات مذهبی بر علیه مصدق، ارتش وارد کار گردد) تضمین خواهند کرد.
و: پس از تغییر دولت، از طریق رادیو تهران و از درون مساجد تاکید فراوان خواهند نمود که دولت جدید به اصول دینی وفادار است. »
توضیح: نقطه چینها [...] بخشهایی سانسور شده توسط "سیا" می باشند.
توضیحات داخل () از نگارنده می باشند.

اما ره پویان کاشانی در باره مصدق و یارانش، دولت ملی او و سیاستهای ضد استعماری و استقلال طلبانه او چگونه می اندیشند؟

خمينی: این دشمن قسم خورده مصدق بارها اعلام نمود که در مقابله با خطرکمونیزم و به خاطر "سیلی زدن مصدق به اسلام!" از کودتا حمایت کرده است. او می گوید:
«مسلمانها بنشينند تماشا كنند يك گروهي [جبهه ملي] كه از اولش باطل بودند، من از آن ريشه هايش مي دانم، يك گروهي كه با اسلام و روحانيت اسلام سرسخت مخالف بودند از اولش هم مخالف بودند. اولش هم وقتي كه مرحوم آيت الله كاشاني ديد كه اينها خلاف دارند مي كنند و صحبت كرد اينها كاري كردند كه يك سگي را نزديك مجلس عينك به آن زدند اسمش را آيت الله گذاشته بودند. اين در زمان آن [دكتر مصدق] بود كه اينها فخر مي كنند به او، او هم مسلم نبود. من آن روز در منزل يكي از علماي تهران بودم كه اين خبر را شنيدم كه يك سگي را عينك زدند و به اسم آيت الله توي خيابانها مي گردانند. من به آن آقا عرض كردم كه اين ديگر مخالفت با شخص [آيت الله كاشاني] نیست، اين [دكتر مصدق] سيلي خواهد خورد و طولي نكشيد كه سيلي را خورد [سقوط بیست و هشتم مرداد] و اگر مانده بود سيلي را بر اسلام مي زد. اينها تفاله هاي آن جمعيت هستند كه حالا قصاص را حكم ضروري اسلام را، غيرانساني مي دانند.» (صحیفه نور- ج 15 – ص 15).
و اما خامنه ای: «آن نكته اي كه فوق العاده اهميت دارد اين نكته است كه بعد از آن مجددا دولت مصدق روي كار آمد اولين عكس العملي كه نشان داده شد بي اعتنائي به مرحوم آيت الله كاشاني است. مصدق ديد مردم آمدند توي خيابان ها و شعار دادند و يا مرگ يا مصدق گفتند و يك عده اي كشته شدند مطلب بر او مشتبه شد خيال كرد اين مردم از او حمايت مي كنند نفهميد كه مردم از دين و از احساسات دينيشان دارند حمايت مي كنند. آن روزي كه به اسلام پشت كردند آن روزي كه خودشان را از اسلام و از قرآن و از احكام اسلامي و از فقاهت اسلامي جدا كردند مردم به آنان آن چنان پشت كردند (بخوانید اوباش چماقدار) كه درتاريخ به عنوان يك درس تاريخي باقي ماند.» (روزنامه جمهوری اسلامی – 28 اسفند 1386).
ونیز جنتی: « (مصدق) مرد بی درایتی که مغرور شده بود... غافل از دشمن بود، یا اصل ابزار دست دشمن بود، که ما چه خبر داریم! ولی در هر صورت کارش به نفع دشمن امریکایی تمام شد... و در مغزش مسئله، جدایی دین از سیاست بود و یک قدرت طلبی انحصاری» (خطبه های نماز جمعه 28 مرداد
1379)

نقش حزب توده:
در ایامی که مقدمات سرنگونی مصدق فراهم می گردید، جمع مهمی از کارگران، ارتشیان، روشنفکران عضو حزب توده ايران بودند و این حزب جایگاه قابل ملاحظه ای در صحنه سياسی در اختیار داشت؛ ولی هیچگاه نیروها و قدرت سیاسی خویش را در اختیار پیشبرد اهداف نهضت ملی و جنبش مردمی قرار نداد، بر عکس با اتخاذ سیاستهای خصمانه علیه فرد مصدق و نهضت ملی کردن صنعت نفت عملا به اهرمی در خدمت دشمنان استقلال میهن تبدیل گردید و بعنوان جاده صاف کن سیاست های آمریکا برای به اجرا درآوردن طرح سرنگونی دولت ملی مصدق و ادامه 25 سال حاکمیت رژیم پهلوی، ایفائ نقش نمود.
در بحبوحه جنبش اعتراضی و اعتصابی کارگران نفت درجنوب کشور، در سال 1325، این حزب بجای ياری رساندن و پشتيبانی از مبارزات کارگران شركت نفت، به اعتصاب شکنی پرداخته و عملا در سرکوب کارگران، نخست وزير وقت، قوام، را ياری رسانيد.
رهبری حزب توده که در گذشته نزديک ، چنين فرصت طلبانه به مسائل سياسی مهم کشور برخورد کرده بود، آشکارا با امر ملی کردن صنايع نفت مخالفت ورزيده و بجای کوشش در راه بسيج توده ها در مبارزه عليه سلطه سياسی و اقتصادی امپرياليسم انگليس در ايران، ملی شدن نفت را کاری نادرست و غير عملي، ارزيابی کرد!
توده ایها می گفتند: «استيفای حقوق ايران از شرکت نفت انگليس در شرايط فعلی امری است که قابل تحقق نيست.» (بسوی آینده، نشريه رسمی حزب توده، 29/09/05).
آنان رسما مصدق را عامل استعمار نامیدند: « عوامفريبان آخرين تير ترکش استعمارند و دکتر مصدق نماينده آنهاست» (بسوی آينده- شماره 03/08/1329).
رهبران این حزب ضد ملی چنین می اندیشیدند: «مردم بخوبی ميدانند که جبهه ملي، چه معجونی است و چگونه دست استعمار برای فريب توده های ملت ايران،آنرا بوجود آورده است. مردم،هيچوقت فراموش نميکنند که پيشوای اين جبهه، پير مرد مکاری که نيم قرن است باغفال و فريب خلق مشغول است،در عمر دراز خود چه شعبده های رنگارنگی به قالب زده است» ( بسوی آينده – 07/09/1329).
رهبران سازشکار حزب توده، در دوران حکومت ملی مصدق نيز از حمله به او دست برنداشته و دکتر مصدق را آشکارا نوکر آمريکا ناميدند: « دولت دکتر مصدق کجا ميرود؟ به جانب اطاعت کور کورانه از آمريکا، وگرنه چرا مملکت را به آمريکا ميفروشد » (بسوی آينده – شماره 1330/05/09). همين نشریه در شماره 327 مورخ 1330/05/04 خود، دولت دکتر مصدق را به سازش با شرکت نفت جنوب متهم ساخته و او را نوکر آمريکا ناميد!: «دولت دکتر مصدق با پيروی محض از امپرياليسم آمريکا،راه خيانت و سازش با شرکت نفت جنوب را در پيش گرفته است ».
پس از قیام سی تیر و حمایت بی دریغ مردم از مصدق، حزب توده همچنان بر مواضع کور و ضد ملی خویش با ادامه حملات بی پایه به مصدق تاکید نمود: « دولت ارتجاعی دکتر مصدق تسهيلات تازه ای در راه امپرياليستهای آمريکائی فرا هم می آورد » ( بسوی آینده شماره مورخ 9 دیماه 1331).
در شرايطی که توطئه های آمريکا و انگليس عليه حکومت ملی، هر روز شکل حادتری بخود ميگرفت و مصدق در مجلسين شورا و سنا از جانب ايادی استعمار انگليس، در معرض سخت ترين حمله ها قرار داشت ،رهبری حزب توده بر مخالفت خود با مصدق افزوده واو را رسما , دلال نفت , ناميد. , مردم , نشريه رسمی حزب توده، در آنروزها با دشمنان نهضت ملی، هم آوازه شده و در رابطه با مصدق، چنين نوشت: « اکنون برای مردم مراقب و با هوش ايران کاملا واضح و آشکار است که دولت مصدق مساله نفت را ميخواهد بسود امپرياليسم ، پايان دهد و با نام ظاهر فريب ملی شدن ،نفوذ استعماری را در منابع نفتی ايران پا برجا نگاهدارد.مصدق نقش دلال نفت را بازی ميکند.......دکتر مصدق علنا بمنافع ملت ما خيانت ميورزد و برای پا برجا نگاهداشتن نفوذهای ارتجاعی و امپرياليستی به ملت ما از پشت خنجر ميزند.» ( مردم ارگان مرکزی حزب توده، شماره مورخ 19 مرداد 1330).
مخالفت و عناد رهبران حزب توده با دکتر مصدق و جبهه ملی در دوران ملی کردن صنايع نفت، لطمات مهلکی برپيکر مبارزات استقلال طلبانه مردم ایران برهبری مصدق بزرگ وارد نمود و کار ايلات متحده آمريکا و متحدش انگليس را در امر سرنگون ساختن حکومت ملی، آسانتر ساخت.
در جریان کودتای 28 مرداد 32، روزی که آینده کشور بدست بیگانگان و عمال داخلی آنها رقم زده میشد، از حزب توده صدائی بلند نشد.
رهبران حزب توده در روزهای قبل از 28 مرداد بارها در نشریات خود به دولت مصدق در رابطه با احتمال کودتا هشدار داده و گفته بودند که "باید کودتا را به ضد کودتا تبدیل ساخت"! اما روز 28 مرداد 32 وقتی که آمریکا و همدستانش موفق به انجام کودتا گردیدند، رهبران حزب توده ترجیح دادند سکوت کنند! عکس العملی از خود نشان ندهند و نیروهای سازمان یافته خود را در خانه هاشان نگهدارند. چرا؟ پاسخ اینست که کودتای 28 مرداد به خواست حزب توده که همواره خواهان شکست مصدق و سرنگونی دولت ملی او بود، پاسخ مثبت می داد.
صبح روز 28 مرداد مشتی اراذل و اوباش و الوات و فواحش، به خیابانهای مرکزی تهران ریخته و با سر دادن شعارهائی بنفع شاه، به شرارت و عربده جوئی پرداختند. سرکردگی تظاهرات در دست آيت اله بهبهاني،سر لشگر زاهدي، امرای ارشد ارتش و الواط معروف تهران چون شعبا ن بی مخ، طيب و رمضان يخی بود! سازمان جاسوسی سيا مدتها پيش، پول لازم جهت بکار گرفتن چاقو کشان و اوباش را در اختيار بهبهانی و ديگر عناصر خائن، گذاشته بود. آيت الله کاشانی نيز با کودتا گران در امر سرنگون ساختن حکومت مصدق، کاملا همکاری داشت.

بدين ترتيب حکومت ملی مصدق پس از دو سال و سه ماه که از عمرش می گذشت، توسط آمريکا و متحدینش با همیاری مشتی وطن فروش سرنگون گرديد و رژيم دست نشانده پهلوی یکبار دیگر بر شئونات کشور حاکم گردید.

سخن را با بخشی از آخرین دفاعیات مصدق کبیر بپایان بریم، کلامی که خود به تنهائی تاریخ بزرگترین و اصیلترین نهضت ملی مردم ایران را به روایت نشسته است:
« به من گناهان زیادی نسبت دادند و من می دانم یک گناه بیشتر نکرده ام و ان این است که تسلیم تمایلات خارجیان نشده و دست انان را از منابع ملی کشور کوتاه کردم در تمام مدت زمامداری خود از لحاظ سیاست داخلی و خارجی یک هدف داشتم و ان این بود که ملت بر مقدرات خود مسلط گردد و هیچ عاملی در سرنوشت مملکت جز اراده ملت دخالت نکند.
پس از50 سال مطالعه و تجربه به این نتیجه رسیدم جز تامین ازادی و استقلال ممکن نیست ملت ایران بر مشکلاتی که در راه سعادت و عظمت خود دارد غلبه کند برای نیل به این منظور تا انجا که توانستم کوشیدم
راست است که می خواهند سرنوشت من و خانواده ام را درس عبرت برای دیگران کنند.( در اینجا حالت گریه به اقای دکتر مصدق دست داد) ولی من مطمئنم که نهضت ملت ایران خاموش شدنی نیست و هرگز فراموش نکنند که سرنوشت افراد در مقابل حیات و استقلال ملل بی ارج و بی ارزش نیست است و تنها ارزویم این است که ملت ایران اهمیت نهضت ملی خود را به خوبی درک کنند
و به هیچ صورت از تعقیب راه پر افتخاری که رفتند دست نکشند امیدواریم که تمام طبقات و احاد و افراد از ییر و جوان در هر مسلک و مذهب و دین در هر شغل و مقام این معنا را به خوبی درک کنند.» (از دفاعیات مصدق، برگرفته از کتاب محاکمه و دفاع دکتر محمد مصدق).

فرهاد اسلامی
بیست و ششم مردادماه 1389
a.farhadeslami@gmail.com
منبع: www.kanooneblagh.org