آشنائی با تاریخچه کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی
اکنون نزدیک به سی سال از تاسیس و آغاز فعالیتهای « کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی » می گذرد. در اردیبهشت سال 1359 شمسی اولین سنگ پایه های این جریان بنا گذارده شد. هدف ما عمدتا ادامه راه شریعتی در چارچوب تشکیلاتی منسجم، نوین، پیشرو و نیزدر راستای مشارکت در جنبش ضد استبدادی برای محقق شدن تمام عیار آرمانهای به تاراج رفته مردم توسط ارتجاع مذهبی، پایه ریزی شده بود.
دوران فعالیتهای علنی:
در آن دوران روزگاری نوین در تاریخ پرفراز و نشیب میهنمان آغاز گردیده بود. دیکتاتوری "پهلوی" سرنگون گشته و توده های میلیونی خواستار برقراری سا ختار سیاسی جدید، مبتنی بر آزادی، برابری واستقلال بودند. اولین بهار آزادی ایران زمین فرارسیده بود، شکوفه های آزادی، زندگی زا و دل انگیز عطرخود را بر سراسر میهن گسترانیده بودند، بهاران امید، بهاران آزادی، آزادی بدون مرز، مرزهای بدون حصار.
در چنین شرایطی، با چنین اهدافی، مالامال از چنین آرمانهایی رهروان خط شریعتی، صفحه جدیدی از مبارزات خود را گشودند، کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی بنیاد نهاده شد، "ارشاد" ارگان این تشکل انتشار یافت و در زمانی اندک جایگاه مناسبی در صحنه سیاسی بویژه اقشار روشنفکر و دانشجو بخود اختصاص داد. افراد، دستجات و گروههایی که هر یک بگونه ای متفرق تلاش در ادامه این خط داشتند، به صفوف ما پیوستند.
دیدگاهها و تحلیلهای سیاسی متفاوت، روشهای مبارزاتی مختلف، بتدریج در چارچوب مواضع سیاسی کانون ابلاغ همگون و هماهنگ گردیده و طبیعتا در برد سیاسی این جریان نیز تاثیر گذار گردیدند.
مواضع کانون مطابق با اساسنامه و مرامنامه آن که در مقطع اردیبهشت 1358 منتشر گردید، عمدتا حاوی رئوس ذیل بودند:
1- تدوین، تکمیل و استمرار اندیشه شریعتی به عنوان یک جریان فکری تمام عیار و به مثابه یک حرکت آزادیبخش در جهت راهیابی به جامعه ای آزاد، آگاه، مستقل و دمکراتیک.
2- تداوم و استمرار "مبارزه آگاهیبخش" با هدف جهت دار کردن حساسیتها و گرایشات توده های در "صحنه" و تضعیف پشتوانه حاکمیت مزور که اینک با عبور از سد نظام سلطنتی، برقراری نظام مذهبی – فقاهتی را در دستور کار قرار داده بود.
3- تلاش در جهت برقراری اتحاد نیروهای مترقی و پیشگام که هر یک بگونه ای مستقل به مصاف با ارتجاع مذهبی برخاسته بودند.
آغاز سرکوبهای گسترده:
بدیهی است در راستای پیشبرد چنین اهدافی، دیری نپائید که تشکل ما در لیست سیاه حاکمیت قرار گرفت که در نخستین اقدم خویش "ارشاد" ارگان تشکل ما را ممنوع اعلام نمود. لازم به ذکر نیست که ارگانهای سایر جریانات پیشگام و مترقی نیز، اندکی قبل و یا چندی بعد به سرنوشتی مشابه گرفتار آمدند.
با پایان نیمه اول سال 59، آزار و سرکوب نیروهای مترقی اوج بیشتری بخود گرفت. اعضا و هواداران مجموعه جریانات سیاسی که شهامت نقد و نفی عملکردها و سیاستهای رژیم استبدادی را داشتند، بطور روزمره مورد ضرب و شتم، حملات وحشیانه و دستگیریهای حودسرانه قرارمیگرفتند. طبعا ما نیز از این قاعده مستثنی نبودیم؛ بالاخص در اواخر سال 59 برخی از اعضا و هواداران ما در تهران و دیگر شهرهای بزرگ دستگیر و به اسارت کشیده شدند.
با فرارسیدن سال 60، ما نیز بسان بسیاری از جریانات سیاسی یقین داشتیم که فصل پایانی روزنه های باریک "آزادیهای اجتماعی" فرا رسیده است. بالتبع، شرایط جدیدی که پیش روی داشتیم الزاماتی چون زندگی مخفی، ایجاد نوار تشکیلاتی – امنیتی جدید، اتخاذ سیاستهای نوین درون گروهی و نیز تغییرات اساسی در روابط و تاکتیکهای مبارزاتی، در پی داشت.
اختاپوس ولایت فقیه با قساوتی بی همتا بر تمامی آزادیخواهان میهن چنگ افکند. زندانهای مخوف که با سرنگونی نظام سلطنتی قرار بود تبدیل به موزه شوند، باز سازی شده و نونوار دربهای خود را مجددا باز گشودند. مجموعه نیروهای سرکوبگر تحت فرمان "یک" تن، "خمینی" این بزرگترین جلاد تاریخ میهن ما، دستگیری، شکنجه، تجاوز و اعدام افراد و نیروهای مترقی و پیشگام را بگونه ای گسترده آغاز نمودند؛ برگی از صفحه تاریخ میهنمان که تشریح، تفسیر و تحلیل آن نیازمند مبحث جداگانه ای می باشد.
فعالیتهای برون مرزی:
پس از حمله وحشیانه مزدوران چماق بدست به مراسم بزرگداشت سالروز شهادت دکتر شریعتی در 29 خرداد 60 باقیمانده فعالیتهای علنی ما پایان گرفته و زندگی تشکیلاتی ما شکل مخفی بخود گرفت. با گذار از نقطه عطف 30 خرداد 60، متعاقب تصمیم کمیته مرکزی کانون، بتدریج چند تن از اعضا به همراهی مسئول کانون ابلاغ در خارج از کشور مستقر گردیدند تا ضمن تضمین استمرار جریان سیاسی – تشکیلاتی کانون، به سایر اهداف سیاسی ما از جمله حفظ ارتباط با جریانات مترقی باالخص شورای ملی مقاومت، جامه عمل پوشانده شود.
با تعطیلی "ارشاد" ارگان رسمی کانون، "خندق" گاهنامه دانشجویان ارشاد انتشار خود را در خارج از کشور آغاز نمود. وظیفه اساسی این نشریه انعکاس تحلیلهای سیاسی ، درج برخی از جمعبندیهای درون تشکیلاتی کانون می بود. در اولین شماره خندق چنین می خوانیم:
« ... اگر آن روزها، ارتجاع در حوزه های مطرود تنها پاسدار جهل و انحطاط توده ها بود، امروز بر مسند خلافت تکیه زده و به غارت خلق مشغول، اگر تا دیروز به هزاران نیرنگ خود را در صفوف انقلابیون پنهان کرده بودند و پرچمدار استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی معرفی میکردند، امروز قهرمانان آزادگی و مبشران عدالت را به تیرباران گرفته اند و بر این مبنا اگر تا دیروز مبارزه با این جرثومه انحطاط و عقب ماندگی، در حد یک مبارزه ایدئولوژیک محدود میماند، امروز نسل ما و ملت ما برای رهائی از آن نیازمند یک جهاد آزادیبخش و رسواگر است، که با ذوالفقار ایمان و آگاهی اش، این اژدهای دو سر را که با زور و تزویر بر جان و مفز انسانها به تاختن آمده است، بر زمین کوبد و افسانه اش را که قرنهاست در غرب به پایان رسیده است، در ملت ما نیز، جز تاریخی از آن بر جای نگذارد...»
در آن مقطع اهداف مرحله ای ما عبارت بودند از:
1) تامین و تضمین آینده تشکیلات در راستای بنابودی کشاندن سیاست رژیم استبداد که کمر بر نابودی تام و تمام مخالفین خود بسته بود.
2) استمرار خط فکری- سیاسی کانون ابلاغ بمثابه اصولی ترین تشکل رهرو خط شریعتی.
3) ادامه و استمرار "خط شریعتی" بعنوان یک "راه حل"
4) حفظ ارتباط با نیروهای مترقی و پیشگام و نیز ادامه رابطه ارگانیک با سازمان مجاهدین خلق و پیگیری پیشنهاد عضویت در شورای ملی مقاومت.
پایان بخش اول
دوران فعالیتهای علنی:
در آن دوران روزگاری نوین در تاریخ پرفراز و نشیب میهنمان آغاز گردیده بود. دیکتاتوری "پهلوی" سرنگون گشته و توده های میلیونی خواستار برقراری سا ختار سیاسی جدید، مبتنی بر آزادی، برابری واستقلال بودند. اولین بهار آزادی ایران زمین فرارسیده بود، شکوفه های آزادی، زندگی زا و دل انگیز عطرخود را بر سراسر میهن گسترانیده بودند، بهاران امید، بهاران آزادی، آزادی بدون مرز، مرزهای بدون حصار.
در چنین شرایطی، با چنین اهدافی، مالامال از چنین آرمانهایی رهروان خط شریعتی، صفحه جدیدی از مبارزات خود را گشودند، کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی بنیاد نهاده شد، "ارشاد" ارگان این تشکل انتشار یافت و در زمانی اندک جایگاه مناسبی در صحنه سیاسی بویژه اقشار روشنفکر و دانشجو بخود اختصاص داد. افراد، دستجات و گروههایی که هر یک بگونه ای متفرق تلاش در ادامه این خط داشتند، به صفوف ما پیوستند.
دیدگاهها و تحلیلهای سیاسی متفاوت، روشهای مبارزاتی مختلف، بتدریج در چارچوب مواضع سیاسی کانون ابلاغ همگون و هماهنگ گردیده و طبیعتا در برد سیاسی این جریان نیز تاثیر گذار گردیدند.
مواضع کانون مطابق با اساسنامه و مرامنامه آن که در مقطع اردیبهشت 1358 منتشر گردید، عمدتا حاوی رئوس ذیل بودند:
1- تدوین، تکمیل و استمرار اندیشه شریعتی به عنوان یک جریان فکری تمام عیار و به مثابه یک حرکت آزادیبخش در جهت راهیابی به جامعه ای آزاد، آگاه، مستقل و دمکراتیک.
2- تداوم و استمرار "مبارزه آگاهیبخش" با هدف جهت دار کردن حساسیتها و گرایشات توده های در "صحنه" و تضعیف پشتوانه حاکمیت مزور که اینک با عبور از سد نظام سلطنتی، برقراری نظام مذهبی – فقاهتی را در دستور کار قرار داده بود.
3- تلاش در جهت برقراری اتحاد نیروهای مترقی و پیشگام که هر یک بگونه ای مستقل به مصاف با ارتجاع مذهبی برخاسته بودند.
آغاز سرکوبهای گسترده:
بدیهی است در راستای پیشبرد چنین اهدافی، دیری نپائید که تشکل ما در لیست سیاه حاکمیت قرار گرفت که در نخستین اقدم خویش "ارشاد" ارگان تشکل ما را ممنوع اعلام نمود. لازم به ذکر نیست که ارگانهای سایر جریانات پیشگام و مترقی نیز، اندکی قبل و یا چندی بعد به سرنوشتی مشابه گرفتار آمدند.
با پایان نیمه اول سال 59، آزار و سرکوب نیروهای مترقی اوج بیشتری بخود گرفت. اعضا و هواداران مجموعه جریانات سیاسی که شهامت نقد و نفی عملکردها و سیاستهای رژیم استبدادی را داشتند، بطور روزمره مورد ضرب و شتم، حملات وحشیانه و دستگیریهای حودسرانه قرارمیگرفتند. طبعا ما نیز از این قاعده مستثنی نبودیم؛ بالاخص در اواخر سال 59 برخی از اعضا و هواداران ما در تهران و دیگر شهرهای بزرگ دستگیر و به اسارت کشیده شدند.
با فرارسیدن سال 60، ما نیز بسان بسیاری از جریانات سیاسی یقین داشتیم که فصل پایانی روزنه های باریک "آزادیهای اجتماعی" فرا رسیده است. بالتبع، شرایط جدیدی که پیش روی داشتیم الزاماتی چون زندگی مخفی، ایجاد نوار تشکیلاتی – امنیتی جدید، اتخاذ سیاستهای نوین درون گروهی و نیز تغییرات اساسی در روابط و تاکتیکهای مبارزاتی، در پی داشت.
اختاپوس ولایت فقیه با قساوتی بی همتا بر تمامی آزادیخواهان میهن چنگ افکند. زندانهای مخوف که با سرنگونی نظام سلطنتی قرار بود تبدیل به موزه شوند، باز سازی شده و نونوار دربهای خود را مجددا باز گشودند. مجموعه نیروهای سرکوبگر تحت فرمان "یک" تن، "خمینی" این بزرگترین جلاد تاریخ میهن ما، دستگیری، شکنجه، تجاوز و اعدام افراد و نیروهای مترقی و پیشگام را بگونه ای گسترده آغاز نمودند؛ برگی از صفحه تاریخ میهنمان که تشریح، تفسیر و تحلیل آن نیازمند مبحث جداگانه ای می باشد.
فعالیتهای برون مرزی:
پس از حمله وحشیانه مزدوران چماق بدست به مراسم بزرگداشت سالروز شهادت دکتر شریعتی در 29 خرداد 60 باقیمانده فعالیتهای علنی ما پایان گرفته و زندگی تشکیلاتی ما شکل مخفی بخود گرفت. با گذار از نقطه عطف 30 خرداد 60، متعاقب تصمیم کمیته مرکزی کانون، بتدریج چند تن از اعضا به همراهی مسئول کانون ابلاغ در خارج از کشور مستقر گردیدند تا ضمن تضمین استمرار جریان سیاسی – تشکیلاتی کانون، به سایر اهداف سیاسی ما از جمله حفظ ارتباط با جریانات مترقی باالخص شورای ملی مقاومت، جامه عمل پوشانده شود.
با تعطیلی "ارشاد" ارگان رسمی کانون، "خندق" گاهنامه دانشجویان ارشاد انتشار خود را در خارج از کشور آغاز نمود. وظیفه اساسی این نشریه انعکاس تحلیلهای سیاسی ، درج برخی از جمعبندیهای درون تشکیلاتی کانون می بود. در اولین شماره خندق چنین می خوانیم:
« ... اگر آن روزها، ارتجاع در حوزه های مطرود تنها پاسدار جهل و انحطاط توده ها بود، امروز بر مسند خلافت تکیه زده و به غارت خلق مشغول، اگر تا دیروز به هزاران نیرنگ خود را در صفوف انقلابیون پنهان کرده بودند و پرچمدار استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی معرفی میکردند، امروز قهرمانان آزادگی و مبشران عدالت را به تیرباران گرفته اند و بر این مبنا اگر تا دیروز مبارزه با این جرثومه انحطاط و عقب ماندگی، در حد یک مبارزه ایدئولوژیک محدود میماند، امروز نسل ما و ملت ما برای رهائی از آن نیازمند یک جهاد آزادیبخش و رسواگر است، که با ذوالفقار ایمان و آگاهی اش، این اژدهای دو سر را که با زور و تزویر بر جان و مفز انسانها به تاختن آمده است، بر زمین کوبد و افسانه اش را که قرنهاست در غرب به پایان رسیده است، در ملت ما نیز، جز تاریخی از آن بر جای نگذارد...»
در آن مقطع اهداف مرحله ای ما عبارت بودند از:
1) تامین و تضمین آینده تشکیلات در راستای بنابودی کشاندن سیاست رژیم استبداد که کمر بر نابودی تام و تمام مخالفین خود بسته بود.
2) استمرار خط فکری- سیاسی کانون ابلاغ بمثابه اصولی ترین تشکل رهرو خط شریعتی.
3) ادامه و استمرار "خط شریعتی" بعنوان یک "راه حل"
4) حفظ ارتباط با نیروهای مترقی و پیشگام و نیز ادامه رابطه ارگانیک با سازمان مجاهدین خلق و پیگیری پیشنهاد عضویت در شورای ملی مقاومت.
پایان بخش اول
اشتراک در:
پستها (Atom)