از تاریخ وقوع اعتصاب کارگران آمریکائی تا کنون، پیوسته مبارزات بی امان طبقاتی ادامه داشته است. شدت و حدت بیش از پیش این مبارزات در عصر ما، بیانگر استثمار بیشتر و نیز نمایان عمیقتر شدن فاصله طبقاتی در جوامع مختلف میباشد . در همین راستا، کارگران و زحمتکشان میهنمان نیز با مبارزات پیگیر و بی امان خود همواره در حرکت عظیم جهانی کارگران، سهیم بودهاند.
با اینهمه، از فردای حاکمیت رژیم ولایت فقیه، کارگران ایرانی نه تنها به حقوق غارت شده خویش دست نیافتند بلکه بواسطه سیاستهای ننگین استبداد مذهبی، اندک امتیازاتی را که در زمان رژیم سلطنتی با تکیه به سالها مبارزه کسب کرده بودند، از کف دادند. نگاهی به وضعیت دردناک امروز کارگران نشان میدهد که شرایط فعلی آنان بارها اسفناکتر از دوران قبل می باشد. طبیعتاً، با این مقایسه در صدد تأیید حاکمیت ضد خلقی قبلی و سیاستهای آن نمی باشیم.
نظری بر مبانی تئوریک و بویژه قانون کار مرتجعین حاکم، بخوبی روشن میسازد که در حاکمیت ولایت فقیهی، استثمار و بهره کشی از کارگران بعنوان یک امر طبیعی، شرعی و قانونی! که همواره و در هر شرایطی مشروعیت دارد ، به رسمیت شناخته شده است. استبداد مذهبی حاکم، در طول حیات ننگین 31 ساله خود، در راستای تجاوز به حقوق کارگران و غارت دسترنج آنان، با اجرای خائنانه ترین سیاستهای ضد کارگری از قبیل تعطیل پی در پی مراکز تولید، اخراجهای دستجمعی، سرکوب اعتصابات کارگری، شکنجه و اعدام کارگران، براستی زندگی و هستی کارگران و زحمتکشان میهنمان را به نابودی کشانده است.
طبیعتا از چنین رژیمی نمیتوان انتظار داشت که حقوق کارگران را رعایت نماید. حاکمیتی که ابتدائی ترین حقوق انسانی را بیرحمانه پایمال نموده و کوچکترین اعتراض را با شقاوتی بیسابقه سرکوب می نماید، چگونه میتوان انتظار داشت که حقوق کارگران را برسمیت شناخته و از آن جانبداری کند! با وجود این، به موازات تمامی اجحافات و تهدیدات، مبارزات کارگری همواره رو به گسترش بوده است. کارگران دلیر و آگاه، با مقاومت و مبارزه و با اعتصابات مستمر خویش، در عمل ثابت کردهاند که هرگز زیر بار سیاستهای بهره کشانه و ضد مردمی رژیم استبداد مذهبی، نخواهند رفت. شرکت گسترده کارگران در جنش نوین مردمی گواهی بر این واقعیت میباشد.
در سالی که گذشت، کارگران دلیر و مبارز، همگام با دانشجویان، معلمان، روشنفکران و اقشار مختلف مردمی، در اتحادی تاریخی توانستند تا با خیزشهای پی در پی خود و با نثار جان خویش و تحمل سبوعانه ترین شکنجه های قرون وسطائی، چهره واقعی ولی فقیه جهل و ستم و حامیان او را به جهانیان بشناسانند، مشروعیت نظامش را از او بگیرند، و حتمیت سقوط آنرا را تضمین نمایند. بی تردید، اعاده حقوق طبقه کارگر، رهائی این طبقه و سایر زحمتکشان میهن از چنگال بیرحم استثمار، تنها با سرنگونی رژیم استبداد مذهبی حاکم، امکانپذیر خواهد بود.
کانون ابلاغ اندیشههای شریعتی
یازدهم اردیبهشت 1389
اول ماه مه 2010
www.kanooneblagh.org