آیا گره ی تاریخی ایران را اراده ی ما باز می کند یا جبر شرایط ؟
کورش عرفانی
جامعه ی ایران آبستن یک تغییر است، اما اگر مانع از زایش آن شوند ممکن است دیرتر، مرده زا به دنیا آید. این وضعیت کنونی کشورمان در رابطه با جنبشی است که در سال 88 آغاز شد تا این تغییر را نوید دهد. این جنبش به مثابه دردهای پیش از زایمان بود که خبر از تغییری ضروری و لازم می داد. اما دلایل متفاوتی هستند که اجازه نمی دهند این زایمان اجتماعی به موقع صورت گیرد:
1) دستگاه سرکوب که با قتل های فجیع، زندانی ساختن هر معترض و نیز شکنجه و اعدام و تهدید سعی دارد که با حاکم ساختن وحشت مانع از بروز یک واقعیت ضروری شود.
2) بخش مهمی از جامعه به دلیل سی سال مغز شویی و مسخ و ترس حاضر نیست به بخش برخاسته و کنشگر جامعه بپیوندد.
3) کسانی که به ظاهر رهبری جنبش را در داخل در دست داشتند به دلیل وابستگی ایدئولوژیک خود به نظام، حرکت را در بلاتکلیفی نگه داشته و انرژی آن را هدر داده اند.
4) اپوزیسیون برانداز نتوانسته است یک سیاست اتحاد برانگیز را از خود نشان دهد.
5) نبود سازماندهی مبارزات و عدم وجود تلاش منظم برای خودسازماندهی هدفمند در میان مبارزین جنبش.
6) بحرانی بودن شرایط بین المللی و وجود سایه ی جنگ بر سر کشور به دلیل سیاست های رژیم.
مجموعه ی این عوامل سبب شده است که حتی زمانی که شرایط عمومی برای تغییر رژیم فراهم است، جمهوری اسلامی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است و نارضایتی کم نیست، باز هم، کنار زدن رژیم بدیهی جلوه نکند.
چه چیزی این گره را باز خواهد کرد؟
دو عامل را می توان ذکر کرد: 1) عامل جبری و 2) عامل اختیاری
عامل جبری به این برمی گردد که اقتصاد ایران در موقعیتی بحرانی است، این احتمال وجود دارد که رژیم به دلیل ورشکستگی مالی نتواند نان شب مردم را تامین کند و مردم از روی فقر و گرسنگی مطلق، شاید، دست به قیام بزنند. این امر می تواند اکثریت خاموش جامعه را به صحنه آورد. اما این فقط یک احتمال است. ما نمی دانیم سقف تحمل مردم به طور دقیق در کجا قرار دارد و آیا در صورت بروز فقر مطلق چه بخش از جمعیت ایران به و اکنش فعال خواهد پرداخت. در این باره می توان گمانه زنی هایی داشت که تحقق آن نیاز به توجه جدی به عوامل ذکرشده در بالا دارد.
عامل اختیاری برمی گردد به اراده و همت ما در خروج از انفعال و رفتن به سوی یک کنشگری جدی و سازماندهی شده برای خروج از بن بست و پایان بخشیدن به حاکمیت رژیم. ما می توانیم چنین کنیم، به شرط آن که بدانیم چرا تا اینجا نتوانسته ایم این مهم را تحقق بخشیم و روی آن دلایل کار کنیم تا خود را از بند آنها رها کنیم. بندهایی که مانع از آن می شوند ما مبارزه را با آن شکل و محتوایی به جلو بریم که بتواند به وضعیت کنونی خاتمه بخشیده و آزادی را به ارمغان آورد.
ترکیب این دو عامل البته می تواند بدیهی باشد، اما فراموش نکنیم که عامل تعیین کننده برای یک فرد یا جریان عقلانیت گرا، اراده و اختیار انسان های بالغ برای کار جمعی، سازماندهی و کنشگری هدفمند است. مارکس و انگلس پیوسته متذکر شده بودند که پیشرفت تاریخی اجتناب ناپذیر و ناگزیر نیست. یک جنگ خانمان برانداز که باند پاسداران همدست تل آویو می خواهند در ایران به راه بیاندازند می تواند ما را به شرایط تاریخی دوره ی زمینداری بازگرداند، چنان که عراق و افغانستان را. به نظر می رسد که اصرار سی ساله بر گره گشایی جبری در ایران ره به جایی نبرده است. آیا می خواهیم آزموده را باز بیازماییم؟
منبع: یادداشت های روز سایت دیدگاه
وارد شده: 7 اردیبهشت 1389 – 27 آوریل 2010
جامعه ی ایران آبستن یک تغییر است، اما اگر مانع از زایش آن شوند ممکن است دیرتر، مرده زا به دنیا آید. این وضعیت کنونی کشورمان در رابطه با جنبشی است که در سال 88 آغاز شد تا این تغییر را نوید دهد. این جنبش به مثابه دردهای پیش از زایمان بود که خبر از تغییری ضروری و لازم می داد. اما دلایل متفاوتی هستند که اجازه نمی دهند این زایمان اجتماعی به موقع صورت گیرد:
1) دستگاه سرکوب که با قتل های فجیع، زندانی ساختن هر معترض و نیز شکنجه و اعدام و تهدید سعی دارد که با حاکم ساختن وحشت مانع از بروز یک واقعیت ضروری شود.
2) بخش مهمی از جامعه به دلیل سی سال مغز شویی و مسخ و ترس حاضر نیست به بخش برخاسته و کنشگر جامعه بپیوندد.
3) کسانی که به ظاهر رهبری جنبش را در داخل در دست داشتند به دلیل وابستگی ایدئولوژیک خود به نظام، حرکت را در بلاتکلیفی نگه داشته و انرژی آن را هدر داده اند.
4) اپوزیسیون برانداز نتوانسته است یک سیاست اتحاد برانگیز را از خود نشان دهد.
5) نبود سازماندهی مبارزات و عدم وجود تلاش منظم برای خودسازماندهی هدفمند در میان مبارزین جنبش.
6) بحرانی بودن شرایط بین المللی و وجود سایه ی جنگ بر سر کشور به دلیل سیاست های رژیم.
مجموعه ی این عوامل سبب شده است که حتی زمانی که شرایط عمومی برای تغییر رژیم فراهم است، جمهوری اسلامی پایگاه اجتماعی خود را از دست داده است و نارضایتی کم نیست، باز هم، کنار زدن رژیم بدیهی جلوه نکند.
چه چیزی این گره را باز خواهد کرد؟
دو عامل را می توان ذکر کرد: 1) عامل جبری و 2) عامل اختیاری
عامل جبری به این برمی گردد که اقتصاد ایران در موقعیتی بحرانی است، این احتمال وجود دارد که رژیم به دلیل ورشکستگی مالی نتواند نان شب مردم را تامین کند و مردم از روی فقر و گرسنگی مطلق، شاید، دست به قیام بزنند. این امر می تواند اکثریت خاموش جامعه را به صحنه آورد. اما این فقط یک احتمال است. ما نمی دانیم سقف تحمل مردم به طور دقیق در کجا قرار دارد و آیا در صورت بروز فقر مطلق چه بخش از جمعیت ایران به و اکنش فعال خواهد پرداخت. در این باره می توان گمانه زنی هایی داشت که تحقق آن نیاز به توجه جدی به عوامل ذکرشده در بالا دارد.
عامل اختیاری برمی گردد به اراده و همت ما در خروج از انفعال و رفتن به سوی یک کنشگری جدی و سازماندهی شده برای خروج از بن بست و پایان بخشیدن به حاکمیت رژیم. ما می توانیم چنین کنیم، به شرط آن که بدانیم چرا تا اینجا نتوانسته ایم این مهم را تحقق بخشیم و روی آن دلایل کار کنیم تا خود را از بند آنها رها کنیم. بندهایی که مانع از آن می شوند ما مبارزه را با آن شکل و محتوایی به جلو بریم که بتواند به وضعیت کنونی خاتمه بخشیده و آزادی را به ارمغان آورد.
ترکیب این دو عامل البته می تواند بدیهی باشد، اما فراموش نکنیم که عامل تعیین کننده برای یک فرد یا جریان عقلانیت گرا، اراده و اختیار انسان های بالغ برای کار جمعی، سازماندهی و کنشگری هدفمند است. مارکس و انگلس پیوسته متذکر شده بودند که پیشرفت تاریخی اجتناب ناپذیر و ناگزیر نیست. یک جنگ خانمان برانداز که باند پاسداران همدست تل آویو می خواهند در ایران به راه بیاندازند می تواند ما را به شرایط تاریخی دوره ی زمینداری بازگرداند، چنان که عراق و افغانستان را. به نظر می رسد که اصرار سی ساله بر گره گشایی جبری در ایران ره به جایی نبرده است. آیا می خواهیم آزموده را باز بیازماییم؟
منبع: یادداشت های روز سایت دیدگاه
وارد شده: 7 اردیبهشت 1389 – 27 آوریل 2010