ابلاغ
سایت کانون ابلاغ اندیشه های شریعتی

WWW.KANOONEBLAGH.ORG

.
آزادي، در دامن اسارت مي زايد، در زنجير رشد مي كند، از ستم تغذيه مي كند، با غصب بيدار مي شود. . . هان، اين سرنوشت آزادي است!
در حاشیه سفر و سخنان "قم"

«ولی فقیه در جامهء وحشت و هراس»

جنبش نوین ملی ایران راه خود را تا سرنگونی رژیم ولایت فقیه و جایگزینی آن با "جمهوری ایران" ادامه خواهد داد.
در این مسیر اندیشه شریعتی بعنوان "تنها" آلترناتیو اسلام ارتجاعی نقش آگاهی بخش خود راهمچنان ایفاء خواهد نمود…
ادامه مطلب »

8 مارس "روز جهانی زن" گرامی باد


"مسئله زن":
ماده شماره 8 از پلاتفرم ایدئولوژیک - سیاسی کانون ابلاغ اندیشه‌های شریعتی، از مصوبات شورای مرکزی، به نقل از نشریه «ابلاغ» شماره 13 فروردین 1366
مطالعه تاریخ و دورانهای مختلف آن نشان میدهد که اساساً «زنان» در پروسه زندگی فردی و اجتماعی نه تنها هیچ‌گاه از موقعیتی برابر و مشابه با مردان برخوردار نبوده‌اند بلکه همواره در زیر بار سنگینی از ستمهای مضاعف و متعدد اجتماعی و اقتصادی به اسارت و محرومیت کشیده شده و در مجموع بیش از مردان در معرض ستم و تجاوز قرار گرفته اند. این حقیقت تلخ و دردناک در یک کلام چگونگی سرگذشت تاریخی زنان را در کلیتش بیان می نماید .

با این همه، مسأله ریشه‌دار تبعیض جنسی و ستم مضاعف اقتصادی - اجتماعی که در طول تاریخ بر زنان روا گردیده، در این برهه از زمان یعنی در اوج شکوفائی و پیشرفت تمدن بشری از بین نرفته و کماکان «زنان» مواجه با انواع ستم و تبعیض در زمینه های گوناگون میباشند .

آنچه مسلم است، نخستین گام اصولی و تعیین کننده در مسیر رهائی زن از قیود و اجبارات تحمیلی، ارتجاعی و ضد تکاملی این استکه علت‌العلل ستمگریهای رایج تاریخی در حق زنان کشف و شناخته گردد، تا از این طریق با دریافتی صحیح از این مقوله بغرنج راه رشد، تعالی و رهائی زن هموار گردد.

موقعیت زنان در حاکمیت دو دیکتاتوری
زنان ایرانی را فی الواقع می بایست از ستمدیده ترین زنان دنیا معرفی کرد. چه، او به فاصله‌ای نه چندان طولانی، انبوهی از اجحافات، فشارها و محرومیتهای ناشی از حاکمیت ضد خلقی دو رژیم زن سیز سلطنتی و ولایت فقیهی را با پوست و استخوان خویش چشیده و بهای سنگین آنرا پرداخت نموده است.

زنان میهن ما هنوز از اسارت منادیان تمدن بزرگ و نمایندگان فرهنگ کالائی و بورژوائی رهائی نیافته بودند که فرهنگ قرون وسطائی اینبار با امکانات و ظرفیت یک قدرت دولتی به سراغشان آمد و تمام میراث های کهنه و سنتهای پوسیده و ارتجاعی بجامانده از سراسر تاریخ را یک‌جا به آنان تحمیل نمود.

اجحاف و فشارهای دو رژیم بر زن ایرانی گرچه نهایتاً یک نتیجه را ببار آورده است اما اشکال متفاوت ستمگریهای شیخ و شاه که دو مقوله جدا از هم می نماید، هر کدام بسهم خود زن ایرانی را به شکلی خاص به ورطهء تضادهای بغرنج و پیچیده اجتماعی و انسانی پرتاب کرده است.

زن ایران در محاصره دو فرهنگ بورژوائی و فئودالی که هر کدام به شیوه‌های خاص خود وی را دعوت به اسارت نموده و می نمایند، در مدتی بیش از نیم قرن است که آماج مستقیم انواع توطئه های استعماری، بورژوائی و ارتجاعی قرار گرفته و از این رو در رویاروئی با این فرهنگها به دلایل متعدد، از هویت «حقیقی» خویش دور گشته و از رشد و تعالی و ارتقاء وجودی بازمانده است.

اما در این میان، رژیم ارتجاعی روحانیت، به مثابه نماینده ارزشهای ارتجاعی کهن و میراث خوار فرهنگ قرون وسطائی، سیاستهای «زن سیزانه» خود را بر مبنای «احکام فقهی» برآمده از همان فرهنگ و اندیشه قرون وسطائی قرار داده است. امری که بالطبع، بسا خطرناکتر و ضد انسانی تر از سیاستها و روشهای رژیم سلطنتی در این مقوله می‌باشد.

رژیم ولایت فقیهی، با اعتقاد به اختلاف بیولوژیک و جنسی بین و زن و مرد، نابرابریها و تبعیضات سیاسی، اجتماعی، حقوقی و مدنی را در همه زمینه‌ها به رسمیت شناخته و بدان جامه عمل پوشانده است. این چنین رژیمی طبیعتاً هرگونه برابری بین زن و مرد را جز در کشتار و شکنجه و اعدام و زندان منتفی می‌داند و تنها به برتری در امر مجازات سنگسار و تجاوز باور دارد.

مبارزه زنان در مسیر رهائی
از سوی دیگر، علیرغم مجموعه ناملایمات، جور وستم، زنان ایرانی چه در رویاروئی با رژیم وابسته شاه و چه در مصاف با استبداد مذهبی، مطلقاً نقش انفعالی نداشته‌اند و پرچم مبارزه در مسیر رهائی خویش را همواره برافراشته نگاه داشته اند. کیست که نداند از انقلاب مشروطه تا انقلاب نوین کنونی، همواره بخشهائی از زنان آگاه و مبارز جامعه در کنار مردان مبارز و متحد با آنان علیه بیدادگری به مقاومت و مبارزه دست یازیدند! نقش مهم و ارزشمند و در عین حال گسترده زنان مقاومت در جهت سرنگونی دیکتاتوری مذهبی حاکم بر هیچ‌کس پوشیده نیست.

البته، شرکت زنان در میدان مبارزه کنونی به تنهائی اعاده حقوق واقعی آنان را در آینده، تضمین نمی نماید و از این رو لازم می نماید که زنان، همگام با مبارزات سیاسی، با شرکت فعال در مبارزه فرهنگی - اجتماعی ضمن کسب آگاهیهای لازم، عوامل و موانع متعدد ذهنی، روانی، سنتی و اجتماعی مسیر رهائی خویش را از سر راه بردارند.

نظرگاه کلی ما راجع به حقوق زن
مطابق با «انسان شناسی توحیدی» از آنجا که فی‌نفسه و ابتدا به ساکن هیچ تفاوت و تمایزی بین انسان‌ها وجود ندارد، طبعا ایده برتری مرد بر زن نه تنها به رسمیت شناخته نمی‌شود بلکه این دیدگاه با قاطعیت بر کلیه تفکرات مردسالارانه حط بطلان می‌کشد و انرا بی‌اعتبار می نماید.

در این نظرگاه، مرز تمایز و برتری بین همه انسان‌ها نه جنسیت آن‌ها که در انطباقشان با جریان خروشان تکامل اجتماعی و فردی ودر تقبل قوانین حاکم بر هستی واقعیت می‌یابد. از این رو معیار برتری انسان‌ها نسبت به یکدیگر فقط در این راستا یعنی در تطبیق با جوهر تکامل و بطن هستی است که به منصه ظهور میرسد و به یک حقیقت مادی قابل فهم و پذیرش تبدیل می‌گردد.

جای دارد در همینجا تاکید نمائیم که این «برتری» در نگرش توحیدی حاوی هیچ حق ویژه و امتیاز خاص در مناسبات زندگی مادی نیست. بنابراین تا آنجا که به اصول و طرز تلقی انسان شناسی توحیدی ، بر آمده از جهان بینی وحدت گرایانه توحیدی، مربوط می شود، زن و مرد، در اساس و بنیاد وجودی و برغم تفاوت جنسی دارای حقوق مساوی بوده و اختلاف ظاهری بیولوژیکی، چه بر پایه نظرگاه فلسفی و چه بر اساس دست آوردهای تجربی و علمی بشر، بیانگر هیچ نوع اختلاف ذاتی در ماهیت و وجود نمی باشد. به این ترتیب هر اندیشه‌ای که مرد را بنحوی از انحاء برتر و بالاتر از زن تلقی کند فاقد مشروعیت و اعتبار نظری و عملی بوده و محصول نظامهای طبقاتی و پندارهای خرافی و جاهلانه می‌باشد.

در مقطع کنونی تاریخ هر برنامهء مربوط به حقوق زنان می بایست با طرد کلیه قوانینی که تلویحا یا صراحتاً مساوات حقوقی زن و مرد را خدشه دار می سازند، زمینه مساعد را جهت کشف استعدادها و رشد شخصیت زنان فراهم سازد و در عین حال مساوات کامل حقوقی بین زن و مرد را تحقق عینی بخشد.

برنامه ما در باره حقوق زنان
نا گفته پیداست که استقرار جامعه‌ای دمکراتیک، مستقل با سمت و سوئی ضد استثماری، بدون رهائی زن از چنگال استثمار و ستم مضاعف، امکان‌پذیر نخواهد بود. لذا با تأکید بر این امر که رهائی مردان و در یک کلام «کل جامعه» منوط به رهائی زنان است. با نظر به این حقیقت که جبران عقب ماندگیهای زنان و شکوفا نمودن استعداد و پتانسیل عظیم نهفته در وجود زنان از الزامات عینی و ضروری تکامل اجتماعی محسوب می گردد، برنامه ذیل را در رابطه با تحقق اهداف فوق اعلام می‌داریم:

1- لغو کلیه تبعیضات اجتماعی مبنی بر جنسیت
2- برخورداری زنان از آزادی کامل به منظور شرکت در همه فعالیتهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، علمی
هنری و ورزشی
3- لغو هرگونه حجاب و پوشش اجباری و آزادی کامل زنان در انتخاب لباس و پوشش
4- ممنوعیت هرگونه تبعیض در استخدام و اشتغال. زنان حق تصدی تمام مناصب را دارا خواهند بود
5- آزادی تشکلات زنان و حمایت همه جانبه از آن
6- الغای دستمزد نابرابر و به رسمیت شناختن حقوق برابر زن و مرد در مقابل کار مساوی
7- لغو نابرابری حقوقی و برقراری مساوات کامل حقوقی بین زن و مرد
8- ممنوعیت کاری در رشته هائی که برای زنان مضر می‌باشند
9- ایجاد تسهیلات ویژه برای زنان از جمله ایجاد شیر خوارگاه و مهد کودک
10- حق استفاده زنان از مرخصی در دوران قبل و بعد از زایمان بدون کسر حقوق
11- آزادی کامل زنان در انتخاب همسر، شغل
12- ممنوعیت تعدد زوجات، حق طلاق یک‌طرفه و صیغه

هشتم مارس 2010

منبع: http://www.kanooneblagh.org/