
"مرگ بر اصل ولایت فقیه"، این یکی از شعارهای مردم در قیام قهرمانانه روز عاشورا بود. در روز 16 آذر نیز شعار "تحجر، جنایت - دو پایه ولایت" اوج گرفت. این شعارها نه وارداتی هستند، نه در خارج کشور ساخته شده اند و نه محصول تحقیقات دانشگاهی میباشند. آنها در متن مردم، توسط مردم و در صحنه درگیری، درمیان دود وآتش تولد یافته و با فریادهای رسای زنان و مردان پخته گردیده و ببار نشسته اند.
اگر شعارهای آغازین جنبش نوین مردم را با شعارهایی از این قبیل به مقایسه نشینیم نتایج شگفت و عبرت انگیزی مییابیم، که در یک کلام، در هیچ قالب و فرمول از پیش تعیین شده ای نمی گنجند؛ همگان در شگفتی همراه با ناباوری فرورفته اند، انگشت بدهان که "مرحبا" !
نه سیاسیون استخوان دار و گرما و سرما دیده، نه تحلیلگران خارجی، نه "اصلاح طلبان" داخلی و نه حتی شاید "پیشگامان" مبارزه با "سلطنت ولایت فقیهی"، به ژرفای دریا گونه "آگاهی" سیاسی - اجتماعی زنان و مردان و جوانانی که تا دیروز مشغول کسب و کار خود بودند، مردمان کوچه و خیابان که آرام میرفتند و می آمدند و "کاری" با "چیزی" نداشتند، پی نبرده بودند. سخن از "غلط" این و یا آن گرفتن نیست، اصلا کسی مقصر نمی باشد، سخن از "خلق"ی است که مایه افتخار خبرگان، نخبگان و پیشگامان خود میگردد، امید را در آنان محکمتر میسازد و خورشید پیروزی را از کسوف سالیان بیرون میکشاند و آنگاه مظلومانه در گوشه خیابان با گلوله یکی از فرزندان "قابیل" تحت فرمان "یزیدیان" به مشهد خویش می نشیند. همین، به همین سادگی و با همین عظمت.
دستگاه ولایت فقیه که سالها مزورانه و رمالانه، با هزینه هایی سنگین و دزدی درآمدهای ملی، تلاش در ایجاد هاله ای از "عصمت و الاهیت و قداست" پیرامون خویش نموده بود تا بدینسان خود را "جاودانه"، "ابدی" و "ضربه ناپذیر" قلمداد نماید، بناگاه بافته های خود را رشته یافت و "قلعه عقابهایش" را، قصری "کاغذ"ی!
امروز جهان شاهد بود که دلاوران قهرمان ایران زمین، چگونه نقاب تزویر ولی فقیه و دستگاه آلوده به شقاوت و جنایتش را با شجاعتی کم نظیر دریدند و با شعار " مرگ بر اصل ولایت فقیه" آخرین ستونهای کاخ او را در هم نوردیدند؛ آنان در عاشورای خود، شکست "ایدئولوژیک" نظام "ولایت فقیه" را با جان خود، با پیکرهای خود و با خون خود، به اعلام نشستند.
اینک، "دیکتاتوری مذهبی از محتوا تهی شده" در مسیر باقیمانده تا سرنگونی نهائی، تنها با سلاح کهنه و فرسوده "سرکوب " در مقابل اراده "حسین وار" جنبشی "قائم و استوار" لخ لخ کنان ایستاده است؛اما به شهادت تاریخ، آنگاه که حاکمیتی به مرحله ای چنین رسد، ناقوسهای مرگش بصدا در آمده و نوشیدن "جام زهر" نیز چاره ساز فروپاشی اش نخواهد بود.